در مقالههایی که در طول سالها نوشتهام، موارد زیادی وجود داشته است که در مورد اینکه ساعت زنانه iwatch اولیه مورد علاقه جهانی نبودند و به عنوان زنانه دیده میشدند، اظهار نظر کردم.
با این حال، من وقت زیادی برای عمیقتر کردن و توضیح روانشناسی دلیل این موضوع نگرفتم.
با تشکر از ویکتور مارکس ما در تیم aBlogtoWatch که این مقاله را از آرشیو نیویورک تایمز پیدا کرد و به نکات بسیار کوچکی در مورد اینکه چرا ساعت های مچی چیزی جز مرسوم بودند اشاره می کند.
حتی نویسنده مقاله، در بی طرفی ژورنالیستی خود، به نظر می رسد که تسلیم این واقعیت است (به جای جشن گرفتن) که ساعت های مچی مردانه (و زنانه) برای ماندن در اینجا هستند.
ما امروزه بسیاری از دوام ساعت مچی را مسلم می دانیم. همه چیز از اندازه آنها تا مقاومت در برابر آب با استانداردهای فعلی ما کاملاً عادی به نظر می رسد، اما البته همیشه اینطور نبود.
ساعتهای مچی اولیه بسیار ظریف بودند و ساعتسازان نهتنها در درستکردن آنها، بلکه در مقاومسازی آنها از فرسودگی طبیعی با مشکلات متعددی مواجه بودند.
برای سختتر کردن کار برای سازندگان اولیه ساعت این بود که درست زمانی که این روند در حال ظهور بود، انتظار میرفت که از شرایط وحشتناک جنگهای سنگر جنگ جهانی اول جان سالم به در ببرند.
علاوه بر این که چیزهایی مانند گل، گرد و غبار و آب وارد بدنه می شود تا حرکت را خراب کند، یکی از اساسی ترین مسائل این بود که کریستال ها خرد می شدند.
مقاله به خوبی این نکات را مورد بحث قرار میدهد و میتوانید مشکلات لجستیکی را در تلاش برای بستن ساعتی به مچ دست خود تصور کنید که به راحتی کریستال آن خرد نشود.
این قبل از موادی مانند کریستال یاقوت کبود مصنوعی، شیشه معدنی یا پلاستیک است.
پس چگونه میتوانید یک کریستال شیشهای اکسپوز آماده برای اعلام زمان در هر لحظه و همچنین مقاوم در برابر ضربه و سایر انواع آسیبها داشته باشید؟